من میتونستم متولد یک کشور اروپایی باشم، تو ۱۸ سالگی ام با هزینه کم چند تا از کشورهای اروپایی دیگه رو بگردم. میتونستم متولد یک کشور آمریکایی باشم، تنها زندگی کنم و از هر حیث با مرد های سرزمینم برابر باشم. میتونستم متولد یک کشور آسیایی دیگه باشم، آزاد برقصم یا حتی رئیس جمهور شم. اما بر حسب اتفاق متولد ایرانم، هر روز نگران نرخ سکه و دلارم، اینکه سران کشورم و کشور دیگه ای که دوست کشورم نیست چی میگن به هم، برنامه ریزی هام بهم میریزن چون ارزش پولم ثابت نیست. پدرم بعد از بازنشستگی به عنوان یه معلم مجبوره شغل دیگه ای داشته باشه، هرچند که مادرم هم دبیره. من دانشجوام، دانشجوی حقوق، اما مطمئن نیستم کاری در آینده داشته باشم. روزانه ۴ ساعت برق میره توی شهرم، و کارم نصفه میمونه. و فقط ۲۱ سالمه.
من به عنوان یه شهروندی که همیشه قانون مدار بوده حق دارم که خواسته هایی داشته باشم. من ثبات اقتصادی میخوام. روابط دیپلماتیک دوستانه با کشورهای قدرتمند، برابری اجتماعی، کار، رفاه، امنیت شغلی، درآمد کافی، درس های مفید دانشگاهی و حتی مدرسه ای برای آمادگی زندگی در اجتماع، کاهش و تعدیل مجازات ها.
بعد سه هفته بالاخره برنامه چیدم فردا با مص بریم بیرون. حدیث اومده میگه۸/۵ بریم کتابخونه. میگم صب دفترم میگه بعد ظهر، میگم با مصی بیرونم. بعد کاشف به عمل میاد مصی فردا نمیتونه بیاد. حدیث هم منظورش ۸ مرداد بوده نه ۸ و نیم صبح فردا.